- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شهادت امام جواد علیهالسلام
وقت دریا شدن و موسم باران شده است روضه ات شکر دوباره به من احسان شده است هر کسی گریه کند غربت بی مثل تو را هم نفس با نفس شاه خراسان شده است من بمیرم که به جان دادن تو رحم نکرد اثر زهر به جسمت چو نمایان شده است یک طرف زهر هلاهل طرفی داغ فراق چقدر بر جگرت زخم، فراوان شده است شکر گیـسوی تو را پنجۀ دشمن نکشید دشـمنت پیــرهن کهنـه ات از تن نکشید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
خـون شـد از غــم دلِ خـدا جـویم درد بــسـیــار و نــیـسـت دارویــم می فــشـانـم ســرشـك و می گـویـم یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی ســیــنــه ای پُــر شــرار دارم من دل و جــانـــی فــــكـــار دارم مـن دو جــهـان بـا تــو كـار دارم مـن یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی روزگـــارم ز غـــم تــبـــاه شــده قــلـبــم از مـعـصـیـت ســیـاه شـده راهِ مـن مــنــتــهـی بـه چـاه شـده یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی خـستــه و دلــشــكــســتـه و زارم گــــره افــــتـــاده اسـت در كــارم جـز بـه كـویـت كـجـا پــنـاه آرم؟ یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی ای كــه روح عـــبــادتــی مــا را عــذر خــواهِ قــیــــامــتــی مــا را جــانِ زهـــرا عــنــایــتـی مــا را یـــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنــی تــشنــه ام تــشنــه بر من آب بــده گــنـــهــــم را بــبــر ثــــواب بــده بــه گــــدای درت جــــواب بـــده یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی دردِ مـن را دوا كــنـی چه شـود؟ حـاجـتـم را روا كــنـی چـه شـود؟ قـسـمـتـم كـربـلا كـنـی چه شـود؟ یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی عــزت عــالــمــیــن می خــواهــم نجــف و كـاظـمــیـن مـی خــواهــم طـوفِ قـبـر حـسـیـن مـی خـواهـم یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی من كه چون شـمع بر فــروخته ام از غــم غــربـت تــو ســوخــتــه ام چــشــم بر رحـمـتِ تو دوختــه ام یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی هــمــســرت كـرد نـامـراد تـو را سـاخـت مـســمـوم از عـنـاد تو را ای كه خـوانـده پـدر جـواد تـو را یــا جــــواد الائـــمـــه ادركـــنـــی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
بـــنـــده ام بـــنـــدۀ ولای تـــوأم عـاشـق صحـن با صفـای تـوأم تو جــوادی و من گــدای تــوأم یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی قــامــتـم خــم شـده ز بـار بــلا حـاجــتـم بـاشـد از تـو یا مـولا نجف و كاظمین و كـرب و بلا یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی ای كه از زهر خون شده جگرت به تـو و جـدّ و مــادر و پـدرت منِ بـیچــاره را مـران ز درت یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی ســائــلــم ســائــلــم جــوابــم دِه تــشــنــۀ جــام وصــلـم آبــم دِه چــشــم گـریـان، دلِ كبــابـم دِه یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی بـه امـام و بـه حُـرمتِ شــهــدا به عــلـی و بـه مـادرت زهــرا دسـت خــالــی نــمـی روم ابــدا یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی ای تـو را یـارِ بـی وفــا كُـشـتـه بـا لـبِ تـشـنــه از جـفـا كُـشـتـه با چـنـان پـاكـی و صفـا كُـشـته یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی بسـته با دستِ فـتـنـه راهِ تو شد همه جـا پُـر ز سوز و آهِ تو شد حـجـرۀ بـسـتـه قـتـلـگـاهِ تو شد یــا جـــواد الائــمــه ادركــنــی لـرزه بـر جـان اهـل دین افـتـاد شـعـلـه بر قـلب مسلـمیـن افتـاد بـر دلـم نــالـه ای حـزیـن افـتـاد یــا جـــواد الائـــمــه ادركــنــی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
شب نشینان فـلـک چشم تـرش را دیدند همه شب راز و نـیاز سحـرش را دیدند تا خدا سیر و سفر داشت همه شب وز اشک غرق در لاله و گـل رهگذرش را دیدند هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس او دعـا کـرد و مـلائک اثـرش را دیدند جلوه اش جلوه ای از نور خدا بود و ز عرش همچو خورشید به سر تاج زرش را دیدند همه سیراب از آن چشمۀ رحمت گشتند سائلان بخـشـش دُرّ و گهــرش را دیدند روز پرسیدن هر مسئله از علم و کمال پـایـۀ دانـش و حُـسن نـظـرش را دیـدند عــمــر او آیـنۀ عــمـر کـم زهــرا بـود در جـوانی همه شـوق سفـرش را دیدند دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم شعـلـه های جـگـر شعـله ورش را دیدند هرکه پـروانۀ شمـع غـم او شد هر شب عـرشیان سـوخـتن بال و پـرش را دیدند چون که شد سایه فکن نخل شهادت آن روز همه با اشـک «وفائی» ثـمرش را دیدند
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
آیـاتِ تـشـنگی است سُـرود زبـان من مـرثیـه های داغِ عـطش تـرجـمان من جــز آیــه های درد، تَــرَنُّــم نـمی کـنـم یعـنی که زهـر بُــرده تـمـامِ تـوان من سوز عطش گِلوی مرا زخم کرده است بی خود نشد شکـسته شکسته بیان من از بسکه تشنگی تب و تاب مرا ربود خشکـیـده ذرّه ذرّه زبان در دهـان من این حجره نیست خانۀ من؛ مقتلِ من است خود قــاتل است همسرِ نامهـربان من حالا نَفَس به سینۀ من حَـبـس می شود دشمن نشـسـته منتـظـرِ نـیـمه جـان من گیرم چراغ عمرِ مرا هم کنی خموش خـامـوش کِی کـنـید فـروغ نهـان من؟ افـسـوس قـاتـلِ پـسـرِ فـاطـمـه شـدی! خِـیری کجا رسد به تو از دشمنان من کُـشتی مرا به فـصل جـوانی خـدا کند رحـمـی کـنـید بر پـسـرِ نـوجـوان من
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
زهرش اثر کرد و گرفت از تو توان را طوری که حتی تار دیـدی این و آن را وقـت زمیـن افـتـادنت احسـاس کـردی در باغ سـرسبـز تـنت رنـگ خـزان را درگوشۀ حجره به خود پیچیدی از درد یعـنـی چـشیـدی درد تـلـخ استخـوان را مـثـل عـمـو جـانـت حـسـن آزار دیـدی از بس شنـیدی از خودی زخـم زبان را این زن که دست جعده را از پشت بسته جاری نمـود اشک زمـین و آسمـان را هر چند که لب تشنه جـان دادی ولیکن دیگر ندیدی رنگ و روی خیـزران را با نعــل اسـب از تو پـذیـرایی نکـردند دیگـر نخـوردی ضربه های ناگهـان را
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
رزمنـدۀ عـشـقم مـرا همسنگرى نیست مادر نه، فرزندى نه، یار و همسرى نیست جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم بهـر نجـات از غصه راه بهـترى نیست غـربت ببـین فریاد من بر آسمـان است اما چه سـازم قــاتـلم را بـاورى نـیـست جـان دادم و دست خودى در كار باشد زهر خودى خوردم كه زهر دیگرى نیست جـز خاكهـاى حجـرۀ در بـسـته و، جـز خون جگر از بهر این دل یاورى نیست هر قـطـرۀ خـون دلـم این نـكـته گـوید: یـاس سپـید عـشـق كه نیـلـوفـرى نیست من مرغ عـشق كـوثـر از نسل رضایم كنج قفس از من به جز مشت پرى نیست تا كه به دامـانـش بگـیـرد این سـرم را جـان مى دهـم امـا كـنارم مـادرى نیست با یاد جـدّم از عطش مى سوزد این دل لبـها تـرك خورده ولى آب آورى نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
ای بـاب حـاجـت همه ای قـبـلـۀ مراد نـور الـهُـدی، ولیِّ خـدا، سـیـد العِـبـاد خـیـرالامـم، محـیـط کـرم، آسمان جود ابن الـرضـا امام نهـم، حضرت جـواد باب عـطا و مـظهـر جـود خـدا تـویی مولا تـویی، امـام تویی، مـقـتـدا تویی قـرآن بُوَد ز مدح و ثــنای تو شـمّه ای جز مهرتوبه گردن ما نیست ضمّه ای بحر سه گوهری گهر هشت بحر نور کـل ائـمــه را تـــو جــــواد الائـمـه ای روح رضا، روان رضا، در وجود توست تا روز حشر جود اگر هست جود توست دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت از کـودکـی بـه عـالـم خـلـقت امـامتت از ماه عارضت شـده شـرمنـده آفتاب دل بـرده از امـام رضـا ســرو قـامتت آئــیـنــۀ جــلال و جــمــال مـحـمــدی مـجــمـوعـۀ تـمـام کـمــال مـحــمــدی نامت ز کـار خـلـق گـره باز می کـنـد عـلمت به سـن کـودکی اعـجاز می کند مأمون چو پی به قدروجلال تومی برد روحش ز تن برون شده پرواز می کند برگرد شمع روی تو پـروانه می شود در حـیـرت کـمال تو دیـوانه مـی شود علم تو را احاطه به ملک دوعالم است ظرف وجود پیش عنایات تو کم است با آن هـمـه جواب مسائـل که می دهی لال از جـواب مسئله ات ابن اکثم است در کـودکـی به سـیـنه عـلوم پیـمـبرت زانـو زدند کـل فـقـیهـان به محضرت وقتی که دست جود تو بخـشندگی کند بـاید کـرم به خـاک درت بـنـدگی کـند مظلوم چون تو کیست کزآغاز زندگی بـا دخـت قـاتـل پــدرش زنـدگـی کـنـد یک عـمـر بود تلـخ ترین زندگـانی ت تا آنکه کُـشت یار به فـصل جـوانی ت هر گه تو را به چهرۀ مأمون نظاره شد بر غربت پـدر، جـگرت پاره پاره شد روزی که عقد بست به تودخت خویش را سر تا به پات شعلـه ز داغ دوباره شد پیوسته حبس بود به دل سـوز و آه تو دردا که گشت خانـۀ تـو قـتـلـگـاه تو پیوسته بود سوز درون، شمع محفلت با تو چه می گـذشت خـدا دانـد و دلـت دندان نهاده روی جگر ســال ها بسی تا دخـت قـاتـل پـدرت گـشـت قـاتـلـت هر تیر غم که داشت قضا بر دل تو دوخت از بس که سوختی جگر زهر بر تو سوخت یار تو مار گشت و به جانت امان نداد یک لحظه روی خوش به تومولا نشان نداد بعد از حسین هیچ امامی به وقت مرگ مثـل تو ای ولـی خـدا تـشـنه جان نداد از شعله های سوز درون سوخت حاصلت بگریست بر غـریـبی تو چشم قـاتلت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
بـاز شــبــیـه شـب بــارانـی ام زادۀ دریــایـم و طــوفـانـی ام مـثـل اویـس از قــرن آواره ام در پـی یــاران خـراسـانـی ام عاشـقی ام را همـه فهـمـیـده اند مِـهـر شـده مُهر به پیـشانی ام دست نسیم است سر گیسویش دست خودم نیست پریشانی ام ابروی او نـورٌ عَلی نـور شـد عـاشق این طاق چراغـانی ام داده جنون هستی من را به باد روز نخستی که شـنیـدم جواد می چکـد از کـنج لـبانم شراب خـانه ات آبـاد خـرابم خـراب سنگ تراشی دل سنگم گرفت تیشه زد وساخت ازآن دُرناب شانه زدویکسره دل ریخت ریخت درخم آن گیسوی پرپیچ وتاب به به اگـر دسـت تو افـتـد دلـم فارقم از روز حساب و کتاب جاذبـۀ مـحـض مـرا نـور کن حضرت خورشید به جانم بتاب جـذبـۀ پـیـغـــمبـر اُمّـی جـواد ای به ابـی انت و اُمـی جـواد نیست فـقـط روز مـبادا کـریم هست همه روز و شبم با کریم یاد گرفته است که بر هیچ کس رو نـزند ایـن دلـم، الا کـریم هر چه گـره بیـشتـرم می زنـد می شود این فاصله ها تا کریم خواهش ماجرعه ای از آب بود داد ولـی پـهـنـۀ دریــا کـریـم بس که درِ بسته زدم خـسـته ام باز نـشد هـیـچ در امّـا کـریم در نزده در به روی ام باز کرد باز همین طایـفـه اعجـاز کرد فیض مسیحایی ات عیسی بَرَد دست به دامان تو موسی برد از هـمـه دل می بـرد آقـای مـا بیشتر از حضرت زهرا برد روی پرش لطف کن و پا گذار رتــبـۀ جـبـریـل به بـالا بـرد بـال بـده تا حــرم کـاظمـین ... با نفس وای حـسینم ... حسین مثـل همـیـشـه دم ایـوان طـلا نام تو شـد نـام تو سوگند مـا نـام تو گـفـتم و بـاران گـرفت خیس شد از گریۀ ما صحن ها پنـجـره فـولاد گـره بـاز کـرد از من افـتاده بـه لـطـف شـما مثـل هـمیـشه دم بـاب الجـواد حـاجـت مـا بود که آقـا رضا جـان جـوادت ببـرم کـاظـمین تا کـه بخـوانـیم به پـائـیـن پـا ..."آمـدم ای شـاه پـنـاهـم بـده خـط امـانـی ز گــنـاهــم بـده " وای اگر غصه ی مـادر نبود حـال تو اینـقـدر مکـدر نبـود مثل حسن شدجگرت ریزریز حیف که بالین تو خواهر نبود خوب شد ازحنجره ات خون نریخت حـرمـله در لحظـۀ آخـر نبود شکر خدا پیکرت عریان نشد زیـر سـم اسـب پـریشان نـشد
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام جواد علیهالسلام
بابا، بـابـا، بیـا به بـالیـن پـسر بابا، بابا، مرا به پیش خود ببر(۲) میان حجره بی کس وبی تابم دیــده به راه رویت ای مـهـتـابــم ****************** تشـنه لبم کـسی نداده آبم (۲) تنِ جوان من ز کیـن آزرده باغ گـلم ولی شدم پـژمرده زهـر جـفا امان من را، برده (۲) کاش پدر تو بیایی ـ رخ به من بنمایی ـ پَرکشم به رهایی ـ واویلا مثل تو پدر من ـ رویِ خاک سرِ من ـ پاره شد جگر من ـ واویـلا بابا ، بابا ، بیـا به بالیـن پـسر بابا، بابا ، مرا به پیش خود ببر(۲) ******************* لاله زخـون بر لب من بنشسته شیشه عمر من کوته ام بشکسته نفـس نفـس میزنم ، اما خسته(۲) امان ز نـا مروّتـی ِ هـمـسر درون خانـه هم شدم بی یاور بیـا به بـالا ی سـرم با مـادر (۲) ازکسی خبرم نیست ـ خواهری به برم نیست ـ مادری به سرم نیست ـ واویلا آهِ من چه حـزینه ـ هجر شهر مدینـه ـ یـاد آتش و سینه ـ واویلا بابا ، بابا ، بیـا به بالیـن پـسر بابا، بابا ، مرا به پیش خود ببر(۲) ******************* بیا و نـاله کن بر این احـوالم میان دست و پا زدن می نالم به یاد آن تـشنه لبِ گـودالم(۲) به یاد آن تنِ بخـون غلطـانم به یاد آن پـاره تنِ عـریانم ذکرحسین وای حسین میخوانم(۲) خاک و خون کفنش شد ـ لاله گو بدنش شد ـ بوریا به تنش شدـ واویلا خواهری روبرویش ـ نیزه بود و گلویش ـ مشت و پنجه و مویش ـ واویلا بابا ، بابا ، بیـا به بالیـن پـسر بابا، بابا ، مرا به پیش خود ببر(۲)
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بـابـا بیـا جـان کـنـدن من را نـظـر کـن بابا بـیـا فکــری به حال این پـسر کن از درد، صورت میکشم بر خاک حجره خاکی تـماشــای رخ قـرص قـمـر کن خـورشـیــد مـی ســوزد از آه آتــشـیـنـم یک چاره بهر این وجود پُر شـرر کن هستم جـگــر گـوشـه تو را بابا بیا زود با آستین، پاک از لبم خـون جگـر کن وقـت وصیّـت کــردنــم مــحرم نــدارم یک دم بـیـا و مـادرم را هـم خـبر کن چون مادرم هم دست وپهلویش شکسته ست خود را عصای مـادر بی بال و پُـر کن بالا سرم وقتی رسیدی روضه خوان شو هــمـراه من تا مـقـتـل اکـبر سـفـر کن من می شـوم اکـبر ولی نه قـطعه قـطعه تو نیـمـه جان ایفای نقـش آن پـدر کن
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
ازمن گرفته همسر من خورد و خواب را زهـر جـفـا ز جـان و دلـم برده تاب را وای از عِناد دختر مأمـون که از جـفــا مـسـمـوم کــرده زادۀ خــیــرالـمـآب را تنها نه جان من که از این شعله سوختند جـان رسـول و فـاطـمـه و بـوتـراب را پی می برد به سوخـتن جسم و جـان من هـر کـس که دیـده سـوخـتـن آفـتـاب را ای آنکه الـتهـاب عـطـش را شـنـیـده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را افکنده است شعله به جـان من و هنـوز از من کـنـد دریـغ یکـی جـرعـه آب را یـا رب تـو آگـهـی که بـرای بـقـای دیـن بر جان خـریدم این سـتم بی حـسـاب را جان میدهم به غربت وعطشان که خون من تـضـمـیـن کـنـد تــداوم اســـلام نـاب را باشد ز فـیض دوستی ما اگـر به حـشـر آسـان کـند خـدا به «مؤید» حـسـاب را
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
ازدل حجرۀ تاریک که بسته است درش می رسد ناله ای و دل شده خون از اثرش چیست؟ این نالۀ سوزنده و از سینۀ کیست؟ صاحب ناله مگر سـوخته پا تا به سرش این فروغ دل زهراست که خون است دلش این جگرگوشۀ موساست که سوزد جگرش این جواد است که از تشنگی و سوزش زهر جـان سـوزان بود و نـالۀ جانـسوز ترش خانه اش قتلگه و همسر او قـاتل اوست بارالهـا تو گـواهی که چه آمد به سـرش هـمسر مـرد برایش پر و بال است ولی هـمـسر سنـگـدل او بشکسته است پـرش آتش زهـر چـنـان کرده به جـانش تأثـیر که کنَد هر نفس سـوخـته اش تـشنه ترش شـهـر بـغـداد بـود شـاهـد مـظـلـومِ دگـر پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش کـاش می بـود غـریب الــغـربـا در آنجـا تا زمـانـی نـگـرد غـربت تنـهـا پـسـرش
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
میـان حُـجـره چنـان ناله از جـفا می زد که سوز ناله اش، آتش به ما سِوا می زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شِکوه نداشت و لـیــک داد، ز بـــیــداد آشــنــا می زد شرار زهر ز یک سو،لَهیب غم یک سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می زد گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس در آن میــانــه گهی آب را صدا می زد صدای نـالـۀ وی هی ضعـیف تر می شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می زد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
از بس که پای تا سرم آتش گرفت وسوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جـان سـوخـته ام شعـله می کـشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت از کــودکـی ز خــاطـرۀ رنــج مــادرم تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت زهـرم دهیـد باز، مگـر راحـتـم کـنـیـد در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت مثل کـبـوتری که فـقـط بـال و پَـر زند این بازماندۀ پرم آتش گرفت و سوخت خـواهـر نـداشـتـم که عــزاداری ام کـند از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت جـسم مذاب را چه غم از هُـرم آفـتـاب خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت این چند ساعتی که عطش را چـشیـده ام با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت: مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت انـگــار مـی شـنـیـدم عــزای ربــاب را می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت با ایـنکه جان تــازه و جـسم جـوان من از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت بـالای تـربـتـم بـنـویـسـیـد: عــمـر مـن از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای که هنگام کرم مظهـر الطاف خدایی باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی غیر تو کس گره از کار خـلایق نگشاید که تو از عقده گشایان جهان، عقده گشایی زچه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی بـه کجا درد بیارم؟ تو طـبیبی تو دوایی زکه حاجت طلبم غیر تو ای باب حوائج بـه کـه امــیـد بـبـنـدم تـو امیـد دل مـایی تو که هم چون پدر خویش کریمی و رئوفی شـود آیـا که دم مـرگ به بالـین من آیی ای هـمـه آیـنــۀ آیــۀ تــطـهـیـر، خـدا را چه شــود گر دل آلـودۀ مـا را بـربایـی؟ آمـدم دست تـوسـل به حـریـمت بگـشایم چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم تو مگر این که گذرنامهام امضا بنـمایی تو مگر از من افتاده ز پا دست بگیـری تو مـگـر زنگ ز آیـیـنۀ قـلبــم بـزدایـی ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیکتر از جان عجــبـا در دل مـایی و نـدانـیـم کجــایی تو که بر چشم همه پای نهی در دم مردن خود در آن حجرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟ اشک برغربت و مظلومی تو از چه نریزم؟ که غریب استی و فرزند غریبالغربایی گرببرند ز هم روز و شب اعضای تو میثم بِه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار،جدایی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
اگرچه ديده در خون نشـسته اش تر بود دو چشم بی رمقـش نيـمه باز بر در بود ميان حجـره به گـريه نفـس نفـس می زد عزيز فـاطـمه زخـمی ترين كـبوتر بود زبسكه بركف اين حجره دستُ پازده بود تـمـام حـجـره پُـر از تكـه تـكـۀ پـر بود زتشنگی جگرش بين شعله ها می سوخت فضای حـجـره او كـربـلای ديگـر بود كـسـی نـبـود بـرای غـريـبـی اش گـريـد درآن ميانه كسی كاش جای خواهر بود چقدر خواست ز جا خيزد او ولی افتـاد هـمـين كه پشت در افـتـاد ياد مـادر بود بـه يــاد مــادر و مـيـخ و شــراره آتـش به ياد حـيـدر و آن جـنگ نا برابر بود به يـاد مـادر پـهـلـو شـكـسـتـه در كوچه كه دست بسته كنارش فـتاده حـيدر بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
غـربت هیچ کـسی مثل تو مـولا نشود گــره بـی کـسـی تـو بـه خـدا وا نـشـود نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما هـیـچ کس هـمـقـدم زینب کـبـری نشود به لـب تـشـنـۀ تو آب گــوارا نـرسـیـد مقتلت گرچه به جانسوزی صحرا نشود پسر ضامن آهو، تو جـوانـمرگ شدی مـثـل تو هیچ کـسی وارث زهـرا نشود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
از پـشت درب بـستـه کـسی آه می کشد یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد زرد است از چه گـنـدمِ رویِ دلِ رضا بر بـاد رفـته است چـرا حـاصل رضا زلـف مـجـعــد پــسـرش را نـگــاه کـن آنگـاه یـاد یـوسـف غـمـگـیـن چـاه کن ای کاش دست کاسۀ انگور می شکست تا چـهـره جـواد به زردی نمی نشـست ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود ای کـاش کـشته اثـر شـوم خـویش بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب می زند كه مـادر خود را صـدا كند يـا حـــق واژۀ جـــگــرم را ادا كــنــد او ناله می زند جگرم سوخت؛ هيچ كس گويـا قـرار نـيـست به او اعــتـنا كـنـد در حجره دست و پا زدنش يك بهانه بود تا روضه ای برای خودش دست و پا كند می خـواست با خـيـال غـم جـد بی كـفـن آن حـجــرۀ سـتـم زده را كـربـلا كـنـد وای از دقـايـقی كه به گـودال يك نـفـر بـالای سـر رسيـد كه سر را جـدا كند بايد عــقـيـلـه بعـد بـرادر در آن مـيـان فـكـری به حـال سـوخـتن بـچـه ها كند حالا غروب يك نفـس افتاد و خواهری لب می زند كه مـادر خود را صدا كند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
كویر چشم مرا رنگ و بوی بـارانی تـو پـارۀ تن چـشـم و چـراغ ایـرانـی مرا كه بـنـدۀ احسان دسـتـتـان هـستـم ببر به عرش نگاهت شبی به مهمانی همیـشه اوج گـرفـتـم كـنـار چشمانـت چرا كه حـرف دلم را نگـفته می دانی تو بیست و پنج بهار افتخار دادی بر هـوای بی نفـس این جـهـان حـیـرانی و حال مـوقع رفـتن میان یك حـجـره ترك ترك شـدی و با لـبان عـطـشانی و عصر واقعـه تكرار می شود وقـتی برای فاطمه این گونه روضه میخوانی بلـند مرتـبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غـلط نكـنم عـرش بر زمین افتاد
: امتیاز
|